گروه اندیشه: دکتر سمیه توحیدلو، در مطلبی که در کانال خود منتشر کرده است. او در این مطلب تاکید می کند که در حالی که چشمان ناظران سیاسی هنوز به صندوقهای رأی و فراز و فرود خیابان دوخته شده، زیر پوست ایران زلزلهای بیصدا اما ساختاری در حال وقوع است. جامعه ایرانی نه منفعل شده و نه ناامید؛ بلکه با کشف استراتژی “خروج مولد”، در حال حفر تونلهایی از زیر ساختار قدرت است تا زندگی متعارف خود را در شکافها بنا کند. این یک فرار نیست، بلکه یک “تخریب خلاق” است؛ جایی که مردم به جای چانهزنی با قدرت، تصمیم گرفتهاند “تغییر را زندگی کنند” و دنیای موازی خود را در دل واقعیت موجود بسازند.
مدتهاست که تحلیلگران سیاسی در ایران، با عینکهای قدیمی به دنبال نشانههای تغییر میگردند؛ آنها تغییر را صرفاً در صندوق رأی یا خیابان جستجو میکنند. در نظرسنجیها به دنبال فهم میزان محبوبیت، همبستگی، مشروعیت و هزار و یک مفهوم دیگر هستند. جایی که آمار نتایج مطلوب به ایشان نمیدهد، پرسشگر یا نهاد نظرسنجی کننده را تغییر میدهند. اما در زیر این پوسته رسمی، اتفاقی عمیقتر در جامعه ایرانی در حال رخ دادن است که من آن را «جامعه قدرتمند» و استراتژی«خروج مولد» مینامم. برای درک همزمان بیتفاوتی و بیانگیزگی اینروزها با موضعگیریهای گسترده در برابر برخی اتفاقات، به زعم من میتوان به دو قاب نظری مهم و دو کتاب اساسی مرتبط با شرایط امروز رجوع کرد: کتاب «خروج، اعتراض و وفاداری» از آلبرت هیرشمن و کتاب «اسمبلی» از مایکل هارت و آنتونیو نگری.
از اعتراض تا خروج: عبور از بنبست هیرشمن
آلبرت هیرشمن معتقد بود در برابر ناکارآمدی یک سیستم، کنشگران سه راه دارند: وفاداری، اعتراض یا خروج . در سالیان اخیر، جامعه ایران به دلیل صلبیت ساختارها و هزینهمند شدنِ «اعتراض»، به شکلی تودهوار از «وفاداری» فاصله گرفته است. اما نکته اینجاست: وقتی اعتراض شنیده نمیشود، جامعه به بنبست نمیرسد، بلکه به سمت «خروج» (Exit) حرکت میکند.
این خروج در ایران، دیگر فقط به معنای «مهاجرت جغرافیایی» نیست. حتی خروج را نمیتوان با هرگونه کنشگری براندازانه سیاسی همانند دانست. ما با پدیدهای مواجهیم که میتوان آن را «خروجِ درونی» نامید. جامعه پیوند عاطفی و هنجاری خود را با الگوهای رسمی قطع کرده و به دنبال جایگزین میگردد. وقتی مردم درخیابانها یا عرصههای عمومی مسیری متفاوت از پروتکلهای رسمی را طی میکنند، در واقع در حال اعلامِ خروج ازوضعیت رسمی به وضعیت مدنی هستند. این تیپ از خروج مدام در حال بازتولید است که در کنسرت در کاروانسرا، مستند یک سلبریتی، حرکت اعتراضی علیه خطوط سفید و هر موضوع دیگری میتواند خودش را نشان دهد.
خروج مولد (Exodus)؛ زندگی در شکافها
در نگاه هارت و نگری، خروج (Exodus) یک عمل منفی یا فرار نیست، بلکه یک کنش رادیکال و سازنده است. آنها معتقدند «انبوه خلق» با خارج کردنِ انرژی، زمان و خلاقیت خود از زیر سلطه قدرت، شروع به ساختن دنیای خود در دل دنیای قدیم میکنند. جامعهای جدید در زیر پوسته جامعهای که هست میآفرینند. به شکل مدنی با «تخریب خلاق» همه آنچه قبلا رسمی بوده را تولید میکند. از آموزش گرفته تا فرهنگ و هنر.
جامعه قدرتمند، جامعهای است که دیگر نمیخواهد قدرت را «قانع» کند تا تغییر یابد، بلکه خودش آستین بالا میزند تا «تغییر را زندگی کند» . در واقع، جامعه به جای درگیری فرساینده با ساختار صلب، از آن عبور میکند. حتی مهم نیست که به لحاظ بینشی در کدام گروه و دسته جای گرفته باشی. جامعه امروز جز دستهای که در اتصال کامل و منفعتطلبانه به هستههای سخت قدرت هستند؛ یا نوعی از سبک زندگی را برگزیدهاند و یا حتی علیرغم فاصله از آن نوع سبک زندگی و با وجود دستهبندی در قطبی متفاوت، آن نوع از سبک زندگی را به رسمیت میشناسند (بسیاری از آمار و نظرسنجیهای اخیر این نکته را تایید میکنند). جامعه در حال تولیدِ «معنا»ی جدید برای مفاهیمی مثل زن، بدن و آزادی است. این یعنی تبدیل کردنِ خودِ زندگی به عرصهی مقاومت.
چرا این جامعه قدرتمند است؟
قدرت این جامعه در «تکنولوژیِ زندگی» اوست. برخلاف قدرتهای سنتی که بر «انضباط و تنبیه» استوارند، قدرت جامعه جدید ایران بر «شبکه و خلاقیت» استوار است. این جامعه:
• منتظر نمیماند: او منتظر بخشنامه برای شادی یا ورزش یا سوگواری نمیماند.
• خالق است: او دانشگاه خود، سینمای خود، موسیقی خود و ماراتن خود را خلق میکند.
• گریزپا است: این قدرت به دلیل شبکهای بودن، به راحتی قابل سرکوب یا مصادره نیست.
خروج به مثابه بازگشت به خویشتن
همانطور که بارها و بارها مشاهده کردهایم سیاست رسمی از واقعیت موجود در جامعه بسیار عقبتر است. گاهی مدام این واقعیتها را پس میزند و اگر در زمینههایی آنها را به سختی میپذیرد؛ زمانی است که اثر خودش را از دست داده است و امتیاز همراهی را از آن خود نخواهد کرد. استراتژی «خروج مولد» باعث شده تا پوستهای سخت و مقاوم از روابط اجتماعی شکل بگیرد که در آن، مردم به یکدیگر بیش از نهادها اعتماد دارند. مردمی که حتی میتوانند همدیگر را نشناسند. هیچ تشکیلات سازمانیافتهای نداشته باشند. از همان اسمبلیها و گروههای خرد غیر رسمی تشکیل شده باشند.
تحلیل پدیدههای مشاهده شده در این روزها نشان میدهد که جامعه ایران نه منفعل است و نه ناامید؛ بلکه به شدت «مشغول به کار» است. او در حال ساختن زیرساختهای یک زندگی متعارف در فضاهای خالی و شکافهای قدرت است. این همان «خروج» رهاییبخشی است که هارت و نگری نوید میدادند؛ خروج از زمین بازیِ قدرت برای ساختنِ زمینی که در آن «زندگی» حرف اول را میزند.
منبع: کانال نویسنده
*سمیه توحیدلو عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی
۲۱۶۲۱۶